شهیدم کاکلش در خون غلطونه شهیدم خفته بین خاک و خونه دستام لرزونه چشمام گریونه حالم رو فقط خدا می‌دونه زخماتو قربون چشماتو قربون افتادی رو خاک ای قدّ و بالاتو قربون بمیرم! غصّه‌ی من رو سینش بود بمیرم! تا دم آخر تشنش بود مردم یا زندم با تو جون کندم زخماتو با بوسه‌هام می‌بندم حالا که رفتی کارم تمومه مردن دیگه بعد از تو، بابا آرزومه بمیرم من! لب زخماش وامونده توی میدون کلاه‌خودش جامونده ای وای! بد حالم از درد می‌نالم عمّه خودش اومده دنبالم زینب دعا کن طاقت بیاره تا خیمه‌ها با این گلوی پاره‌پاره عزیزم آخرش مثل مادر شد قدّ و بالاش جلو چشمام پرپر شد اشکام جاری شد کارم زاری شد زخمی که به من زدن، کاری شد آخر تو رو از بابا گرفتن پاشو ببین داره به من می‌خنده دشمن